عجب درد تاریکیست درد خواستن

[ و چون از صفین باز مى‏گشت ، به گورستان برون کوفه نگریست و فرمود : ] اى آرمیدگان خانه‏هاى هراسناک ، و محلتهاى تهى و گورهاى تاریک ، و اى غنودگان در خاک اى بى کسان ، اى تنها خفتگان اى وحشت زدگان شما پیش از ما رفتید و ما بى شماییم و به شما رسندگان . امّا خانه‏ها ، در آنها آرمیدند ، امّا زنان ، به زنى‏شان گزیدند . امّا مالها ، بخش گردیدند . خبر ما جز این نیست ، خبرى که نزد شماست چیست ؟ [ سپس به یاران خود نگریست و فرمود : ] اگر آنان را رخصت مى‏دادند که سخن گویند شما را خبر مى‏دادند که بهترین توشه‏ها پرهیزگارى است . [نهج البلاغه]

نویسنده:   سارا(86/6/30 ::  4:20 عصر)

دلا شب ها نمی نالی به زاری

سر راحت به بالین می گذاری

تو صاحب درد بودی ناله سر کن

 خبر از درد بیدردی نداری

بنال ای دل که رنجت شادمانی است

بمیر ای دل که مرگت زندگانی است

میاد آندم که چنگ نغمه سازت

ز دردی بر نیانگیزد نوایی

میاد آندم که عود تار و پودت

نسوزد در هوای آشنایی

دلی خواهم که از او درد خیزد

 بسوزد عشق ورزد اشک ریزد

به فریادی سکوت جانگزا را

 بهم زن در دل شب های و هو کن

و گر یاری فریادت نمانده است

چو مینا گریه پنهان در گلو کن

صفای خاطر دل ها ز درد است

 دل بی درد همچون گور سرد است



لیست کل یادداشت های این وبلاگ

صفحه اصلی

شناسنامه

ایمیل

 RSS 


کل بازدید:3471

بازدید امروز:0

بازدید دیروز:0


پارسی بلاگ

وبلاگ های فارسی

بخش مدیریت




اوقات شرعی


درباره خودم

عجب درد تاریکیست  درد خواستن

لوگوی خودم

عجب درد تاریکیست  درد خواستن






اشتراک

 
>

آرشیو

پاییز 1386
تابستان 1386

. با پارسی بلاگ نویسندگی را آغاز کنید